• چقدر به جیب مردم کُره می رود؟

    چقدر به جیب مردم کُره می رود؟

    این روزها گزارشی دست به دست می شود که صنعت سرگرمی، آورده ی قابل توجهی برای اقتصاد کره جنوبی داشته است، پس چرا موفق ترین فیلم و سریال های کره ای راوی فقر مفرط مردمانش هستند؟ چرا جوانان کره ی جنوبی آرزوی مهاجرت از کره را دارند و نمی مانند تا از این اقتصاد نتفلیکسی سهمی ببرند؟

    کره ی جنوبی یکی از کشورهایی ست که به صورت سنتی همواره بر سر اقتصاد ایران کوبیده می شود. کشوری که از بس روابطش با آمریکا حسنه است، می توان آن را آمریکای این سمت اقیانوس نامید. فناوری بالا در تولید محصولات های تک ، خودرو و صنایع سنگین همواره به همراه نام کره جنوبی بر سر زبان ایرانی هاست.

    حالا این روزها رسانه های ایرانی با آب و تاب فراوان، صنعت سرگرمی را نیز به لیست افتخارات صنعتی کره جنوبی افزوده اند و فریاد «خاک بر سر بی عرضه ی ما» سر می دهند که ما در این قلم هم بازنده ایم. اما کسی دلایل این بازندگی احتمالی را برنمی شمارد. همه ی کارشناسان رسانه به خوبی می دانند که ورود به صنعت سرگرمی تجاری از دو بخش مهم تشکیل شده است : تولید تجاری، توزیع تجاری

    خوب به تصویر بالا دقت کنید، اغلب فیلم و سریال های کره ای ها با سرمایه گذاری نتفلیکس، به عنوان بی رقیب ترین شبکه ی توزیع وی اُ دی تولید شده اند. یعنی در واقع یک توزیع کننده ی تجاری، آنها را تولید کرده است. به عبارت بهتر هر دو بخش ماجرا جور است. بماند که وقتی غولی به نام نتفلیکس به میدان می آید-یعنی بخشی مهمی از خطوط رسانه ای نظام سرمایه داری- تمام زمینه ها برای تبلیغ و ترویج اثر تولید شده خود به خود فراهم است و تمام امکانات به خط می شوند. از طرح پس زمینه ی موبایل بگیرید تا اسباب بازی و پوشاک ، تولید و روانه ی بازار می شود.

    شاید اگر واقع بینانه تر به ماجرا نگاه کنیم، چیزی که به ظاهر نصیب کره ای ها شده ، هجرت هالیوود از آن سوی اقیانوس به این سو است. حتی تکنیک و فرمولاسیون سناریو نویسی هم از کالیفرنیا به سئول مهاجرت کرده است. انتقال دسته جمعی پول و اندیشه ی صنعت سرگرمی به کره ی جنوبی، به ظاهر خبر خوبی می نماید، اما اگر کسی بداند که بلومبرگ افسر رسانه ی اقتصادی چه گروهی است، تحلیل این که ماحصل این عواید به جیب چه کسی می رود، بسیار ساده خواهد بود.

    در واقع ورود نظام سرمایه داری در هرنوعی از صنعت، نتیجه اش انحصار آن صنعت برای گروهی خاص است نه مردم میزبانی که در بهترین حالت نیروی کارآن انحصار را تشکیل می دهند. لذا این نتیجه گیری های رسانه های ایرانی که بازتاب دهنده ی گزارش نتفلیکس در بلومبرگ است، از واقعیت میدان به دور می نماید و مثل همیشه چیزی جز هوچی گری رسانه هایی که قصد تطهیر ارباب آمریکایی و کشورهایی که در تعامل با او خوشبخت شده اند ، نیست.

    جالب تر که آن فیلم اسکار گرفته و این سریال گل کرده، هر دو روای اقتصادی ست که مردم در آن فقط بدهکار هستند و هر روز در این بدهکاری اعتباری بانکی فرو می روند ، اقتصادی که اصلا نمی توان در آن آینده روشنی متصور بود، تا جایی که شخصیت های قصه کاملا خودخواسته تن به بازی مرگ می دهند.

    حال برای اینکه بررسی کنیم چرا صنعت سرگرمی ایران مانند کره ی جنوبی گل نمی کند، بایستی عوامل تولید تجاری و توزیع تجاری و ربطش به یهودی های برچسب دار صاحب رسانه را بجوریم! مضاف بر این که تولید کنندگان فیلم و سریال تمام هنرشان ور رفتن با خط قرمزهای حکومت و لایه های اجتماعی کمتر جار زده شده ی بی ربط به عرف است-که بازار مصرفشان فقط مخاطب ایرانی است-تولیدات فاخر هم ربطی به افق های رسانه ای یهودیان ندارند و به آن شبکه ی توزیع راه پیدا نمی کنند. تنها معدود فیلمهای سینمایی که توسط کارگردانان صاحب نام سیاه نما ی ایرانی ساخته می شوند، به مذاق رسانه های یهودی سازگارند و در صفحات جستجو شاید شانس دیده شدن داشته باشند، نه آن که پیشنهاد ویژه اش در صفحه اصلی نتفلیکس قرار بگیرد.

    و در پایان ، دفتر تحلیلی دیگر را باز می کنم تا شاید سر نخ پستی در آینده باشد و آن اینست که ، به نظر می رسد یکی دیگر از دلایل هجرت رسانه های غربی به شرقی ، ادامه ی همان سیاست های سلطه در لباس و فرم شرقی باشد. چرا که جوامع سنتی تر که نسبت به دریافت آن فرهنگ غربی اینرسی بیشتری دارند، در مورد آثار شرقی تعصب کمتری خرج می کنند، حال آنکه این آثار از همان فرمولاسیون استفاده می کنند و فقط شرقی می پوشند و شرقی حرف می زنند. برای مثال گروه معروف موسیقی بی تی اس را جستجو کنید و ببینید چطور مصداق های همجنسگرایی در قالب پوشش و رنگ های پاستیلی به ذهن نوجوانان تزریق می شود.