الهام علیاف در اظهاراتی تلویحا خودش را رهبر آذری های جهان دانست! او انتظار داشت آذری های ایران هم به او بپیوندند و کاری کنند کارستان! اما ارتشی متشکل از همین آذری های با غیرت، تانک سوار روبرویش ایستادند تا آن ابرهای توهمی که بالای سر الهام شکل گرفته، ببارد بر سر بدبختی اش و این اول راه است، مانده تا مرغان آسمان هم بر سر او ببارند.
اپیزود پیش رو، تحلیلی است از اوضاع امروز قفقاز
همان طور که در اپیزود قره باغ-۱ هم اشاره شد، حکومتی که دست به دست شده تا امروز به دست علیف پسر برسد، پیشینه ای ضد ایرانی دارد. رهبرانی که باقیمانده ی همان منش کمونیستی جمهوری سوسیالیستی آذربایجان هستند. منشی که در آن جمعیت ۸۵ درصدی شیعیان آذربایجان بایستی از فرهنگ ایرانی – اسلامی فاصله بگیرند، بدشان بیاید و فارس های مسلمان را عقب مانده، متحجر و ضد حقوق بشری بشناسند.
در واقع جمهوری سوسیالیستی آذربایجان شوروی ، در نقطه ای دور از مسکو، منطقه ای مرزی به حساب می آمد که آن روزها خاکریز اول اتحاد جماهیر شوروی در مرزهای ایرانِ آمریکایی بود، یعنی یکه رقیب شوروی و قطب دیگر جنگ سرد آن روزها . به همین رو، سنگین ترین برنامه های فرهنگی ، ضد اسلامی و ضد ایرانی در دوران کمونیستی به این جمهوری اختصاص می یافت. این مقدمه را نوشتم تا بدانید ریشه های حکومت فعلی باکو کجای تاریخ گیر است.

از آنجایی که ایران به لحاظ ژئوپلیتیک سرزمین غریب و ویژه ای است، مسائل امنیتی اش هم چند بعدی و پیچیده است و عملکرد نامتقارن جمهوری اسلامی ایران هم بر این پیچیدگی افزوده است. اما شاید بتوان وقایع امروز شمال غرب را در قرارداد ۲۵ ساله ی چین ریشه یابی کرد. اگر تا به حال موفق نشده اید اپیزود «ایران چند؟» را بشنوید ، دعوت می کنم تا در فرصت مناسب این گفتگوی دونفره ی من و احمد کاوه را بشنوید. در آن اپیزود سعی کرده ایم خیلی ساده آینده ی این همکاری را تحلیل کنیم. که برآیندش تبدیل ایران به یک هاب اقتصادی و تجاری است.
ایران با ۱۵ کشور همسایه است و پل شرق و غرب، شمال و جنوب منطقه ست. اجازه ی عبور زمینی کالا می تواند دست کشور را علاوه بر زیرساخت های مدرن به عنوان پیش نیاز ، از درآمدی لایتناهی پر کند. این امکان ژئوپلیتیک ایران از گذشته ی دور در قالب جاده ی ابریشم مورد توجه شرق و غرب بوده، و امروز پرونده اش با ویژگی های جدید در حال اقدام است.
با توجه به دسترسی ایران به سرزمین های غربی عراق و سوریه و لبنان – بخوانید دریای مدیترانه – تنها پازلی که بایستی به درستی حل شود، تامین امنیت کریدور شمال است. یعنی اتصال خلیج فارس و دریای عمان از طریق خاک ایران به قفقاز، دریای سیاه، اروپا و روسیه. از میان سه کشور قفقاز، تنها کشور ارمنستان در طول این سال ها به عنوان کریدور تنفس ایران در دوران تحریمها محسوب می شد و امروز هم مهمترین و قابل اتکا ترین گلوگاه راهروی ایران به اوراسیا و اروپاست.

مبدا طرح تحول ترانزیتی که امروز کلید خورده، بندر چابهار است. جایی دور از هیایوی امنیتی هرمز، نزدیک تر و ارزانتر برای کشورهای تولید کننده ی شرقی. چابهار محل وصل مسیر ترانزیتی دریا به خشکی است. از آنجا که انتقال کالا بر روی زمین بسیار سریعتر از روی دریاست، احتمالا مشتری این مسیر اغلب مواد غذایی است. در واقع امنیت غذایی و سلامت کشورهای بالای نقشه به امنیت این مسیر بستگی دارد. گر چه نیروهای نظامی ایران امنیت فرامرزی کشور را به خوبی زیر نظر دارد ، و اصلا مهمترین دلیل اعتماد و سرمایه گذاری در ایران همین استقلال سیاسی و امنیت نظامی اش است.

تا اینجا شاید فهمیده باشید که این لشکرکشی عظیم نظامی به بهانه رزمایش، پس از بازداشت راننده های ایرانی توسط نیروهای نظامی آذربایجان در مسیر ترانزیتی ارمنستان به چه معناست. گر چه این تنها دلیلش نیست و طبق دلایل مذکور در بالا، مسائل ایران چند صد بعدی است و بررسی آنها فقط از یک زاویه به تحلیل منصفانه منتج نمی شود. در واقع مواجب بگیر های مادر مرده ی باکو که مجری طرح های صهیونیستی هستند -دانسته یا ندانسته- قصد بر هم زدن برنامه ی بزرگ اقتصادی ایران را دارند. تصورشان این است که با حذف یا ناامن کردن این مسیر، می توانند پا بر روی گلوی ایران بگذارند، اما آیا شیطنت علیه ایران عاقبت خوبی دارد؟ [من از صدای الهام در مصاحبه با خبرگزاری آناتولی ترکیه فهمیدم : خیر عاقبت خوبی ندارد:) ]
اما دلایل دیگری که بیشتر رسانه ای شد – طبق تجربه معمولا دلایل کم اهمیت تر رسانه ای می شوند- حضور صهیونیست ها در لایه های مختلف حکومتی باکوکه منجر به ایجاد پایگاههای نظامی و جاسوسی در مرزهای شمالی ما شده، و همچنین باقی ماندن تکفیری ها ی سوری پس از جنگ قره باغ ۲۰۲۰ در پایگاه های مرزی ایران. بارها عنوان شد که جمهوری اسلامی ایران حضور صهیونیست ها را در مرزها تحمل نمی کند و از سال گذشته تا کنون تکفیری ها هم اضافه شده اند. اما حضور صهیونیست ها اتفاق تازه ای نیست ، حتی آنها چندین عملیات جاسوسی، تروریستی و پهپادی از مبدا خاک جمهوری باکو علیه پایگاه های هسته ای کشورمان انجام داده اند، اما هرگز موجب برگزاری چنین رزمایشی نشد.
اسرائیل و اربابان انگلیسی اش که همواره برای پیشبرد طرح تجزیه منطقه از هر فرصتی استفاده کرده اند و از هیچ جنایتی دریغ نکرده اند، این بار هم تمام توانشان را به کار بسته اند تا جنگ قره باغ را ، نزاعی قومی – مذهبی جلوه دهند. کاری که در سوریه و عراق هم آغاز کردند اما با تغییر زمین بازی توسط ایران، همه چیز نقش برآب شد.آنها با سرمایه گذاری هنگفت بر روی جریان های پان ترکی، پان کردی و گروهک های مشابه سالهاست سعی در به هم زدن اوضاع غرب و شمال غرب ایران را دارند.
این بار هم با شستشوی مغزی هفت تیرکش های باکو و آنکارا، سعی در ایجاد فتنه ی جدید مسلمان-مسیحی دارند تا با اشغال جنوب ارمنستان و قطع مسیر ترانزیتی چابهار- اروپا ، هم برنامه ی دراز مدت اقتصادی ایران را تحت الشعاع قرار دهند و ظرفیت ژئوپلیتیک آن را کاهش دهند، هم با حضور در مرزهای شمالی اهرم فشار جدیدی برای چانه زنی بر سردیگر مسائل منطقه ای ایجاد کنند. توجه داشته باشید که الهام و رجب هر دو ملیجک های مجری این طرح هستند، اما طراح نه!
خنده دار است، شخصیت شماره یک باکو که می گوید: « هر کس به آذربایجان تعرض کند، با ترکیه طرف است» ، همان متوهمی ست که قصد دارد با یارکشی از آذری های ایران ، رهبر آذری های جهان شود:)
الهام باید بداند، این حضور نظامی به بهانه رزمایش پایدار و ماندگار خواهد بود و ایران به عنوان کشور مادر منطقه ، هرگز اجازه نخواهد داد که کشورهای کوچک که حکم فرزندانش را دارند و از ضعف قوای نظامی رنج می برند، توسط قدرت های فرا منطقه ای و بیگانه چپاول و غارت شوند ، چه رسد به آنکه منافع ملی اش از مسیر خاک آن کشور تامین شود. بهتر است الهام تمام حواسش را به داخل معطوف کند، خصوصا تیپ حسینیون شیعیان آذربایجان که دل خوشی از حکومت فراماسونری او ندارند، زیرا ایران مهارت عجیبی در جذب گروه های همگرای مقاومت در کشورهای منطقه دارد.